چند روز پیش دوستی که کارمند قراردادی وزارت نفت است از شرایط بد کاری و اختلاف فاحش و ناعادلانه بین حقوق کارکنان قراردادی و رسمی شکایت می کرد. با او همدلی کردم و گفتم حقیقتا این اختلاف ناعادلانه است اما کسانی که ت گذاری می کنند اول منافع خود را در نظر میگیرند. و بعد گفتم نه تنها این بی عدالتی غیر موجه است که اساسا همین اختلاف پرداخت بین وزارت نفت و مابقی سازمان ها نیز غیر موجه است. انتظار داشتم دوست عدالتخواه من نیز با من همدلی کند اما از در مخالفت در آمد و گفت این اختلاف پرداخت کاملا موجه است چرا که نفت شریان حیات کشور است و . .
اگرچه بحثمان بی نتیجه رها شد اما این گفتگوی مختصر تصویر واضحی بود از نگاه جامعه ایرانی به مفهوم عدالت. وقتی مردم ایران می گویند در اینجا بی عدالتی شده منظورشان این است که منافع من و اطرافیانم تامین نشده است. متاسفانه عموم مردم ایران با هیچ تعریفی از عدالت همدلی ندارند و آن اقلیتی که حقیقتا مشتاق عدالت هستند و برای اجرای عدالت در هر شرایطی تلاش میکنند (حتی اگر اجرای عدالت تماما به ضرر آنها باشد) توسط همین اکثریت سرکوب می شوند.
همه ما به منافعی که از راه های ناعادلانه کسب می کنیم خو کرده ایم و اگر کسی بخواهد این منافع را متوقف کند در مقابلش ایستادگی می کنیم. برای مثال اعضای هیئت علمی که خود را قشر روشنفکر و نخبه جامعه معرفی می کنند و دائم از بی عدالتیها و مخصوصا سهمیه های مختلف در کنکور شکایت می کنند، سهمیه ای ویژه برای فرزندان خود در نظر گرفته اند که بر اساس آن اگر فرزند یک هیئت علمی دانشگاه تهران، در رشته ای در بدترین دانشگاه پذیرفته شود، آن عضو هیئت علمی می تواند این فرزند را به دانشگاه تهران منتقل کند. جالب است که هیچ استادی با این بی عدالتی مخالفتی ندارد.
حقیقت این است که در چنین جامعهای آمدن و رفتن افراد، دولت ها و حتی حکومت ها تاثیر مهمی بر وضعیت عدالت نخواهد داشت. هرگاه تعداد افرادی که حقیقتا دلباخته عدالت باشند در ایران ما رو به افزایش گذاشت می توان به آیند امیدوار بود وگرنه حتی اگر فرشته از آسمان هم روی زمین بیاید و حکومت را در دست بگیرد خود ما مردم آرام آرام او را وارد بازی می کنیم و پس از مدتی او نیز فاسد خواهد شد.
درباره این سایت